ازمشاهده نفرت روز افزون مردم نسبت به رژیم شاه ، چه در افراد عادی مثل نانوا و سبزی فروش و مستخدم و کارگر ، و چه در دانشجویان و اساتید دانشگاه چنان حالم دگرگون می شد که از خدمت در دفتر مخصوص ملکه احساس گناه می کردم ...»
تداوم همین امر در ساختار نیروهای مسلح در نوشته عباس قره باغی قابل مشاهده است :
« مهم ترین عامل نارضایی در نیروهای مسلح شاهنشاهی در سال های اخیر ، دو موضوع سوء جریانات مالی وعدم رعایت قانون و عدالت ، در امور پرسنلی و مسائل رفاهی و اجتماعی بود. »
بی اعتمادی مردم به عملکردهای حکومت پهلوی ، در خاطرات عبدالمجید مجیدی به خوبی قابل مشاهده است ، آنجا که می نویسد :
« گرفتاری ما این بود که نهادهای مملکت ، درست کار نمی کرد، بنیاد حکومت مشروطه درست کار نمی کرد . یعنی مجلس ، یک مجلس واقعی که طبق قانون اساسی عمل بکند ، نبود . دادگستری مان یک دادگستری ای که آن طور که به اصطلاح قانون اساسی مستقلاً و با قدرت عمل بکند، نبود. دولتمان که قوه مجریه بود، آن طوری که باید و شاید ، قدرت اجرایی نداشت ، توجه می کنید ؟ این ساختار سیاسی ، این نهادی که می بایست درست عمل بکند ، وجود نداشت ، در نتیجه آن تغییر گروهی که در دولت باید وجود داشته باشد ، وجود نداشت . گاه گداری یک گروهی بروند ، گروه دیگری بیایند، وجود نداشت . آن اعتمادی که مردم می بایست به دستگاه ها داشته باشند که وقتی وکیل مجلس صحبت می کند ، حرف مردم را دارد می زند ، وجود نداشت ، آنجایی که پرونده شخصی می رفت به دادگستری می بایست اعتماد داشته باشد که قاضی با بی طرفی قضاوت می کند ، این اعتماد وجود نداشت .»
باتوجه به مطالب ذکر شده در بالا،به طور مختصر می توان چندین مورد را از عوامل سقوط حکومت پهلوی دانست، عواملی همچون فراگیر شدن کشتن مردم بی گناه، فساد مالی، بی توجهی به نقش مردم ، عدم توجه به اصول مذهبی، رفتارهای غیراخلاقی و نامشروع خاندان پهلوی..
بی توجهی به نقش مردم در جامعه و توجه به اعضای دربار و آمریکایی ها و رسیدگی به اهداف کشورهای غربی و دوستان داخلی خود، از جمله کارهایی بود که موجب ایجاد نارضایتی از حکومت پهلوی می شد .
درنظر نگرفتن اصول دینی و عقاید مذهبی مردم و ترویج فساد و فحشا در جامعه و ایجاد و ترویج فرهنگ غربی و رواج بدحجابی موجب شد تا مردم ایران که دین مبین اسلام را کامل ترین دین و سرچشمه تمام پیشرفت های معنوی و نزدیکی به خدا می دانند ،نتوانند با این امور و فرهنگ غربی جا افتاده در جامعه کنار بیایند و هر روز به نوعی اعتراض خود را از این روال غلط در جامعه نشان دهند همچنین مشاهده خواهران و همسر بزک کرده شاه و رفت و آمد خانم های بدکاره و دختران آمریکایی در دربار و شنیدن رفتارهای نادرست درباریان همه و همه موجب شد تا مردم با همکاری یکدیگر حکومت پهلوی را به انزوا بکشانند و در آستانه نابودی قرار دهند.
خشم و نارضایتی مردم و همبستگی و اتحاد آنان در به نابودی کشاندن حکومت پهلوی تنها بعنوان بخشی از عوامل شکست حکومت پهلوی بود و حضرت امام خمینی(ره) خورشید فروزانی بود که با حمایت ها و رهنمودهای خویش جامعه ایران را نورانی کرد و از چنگال استبداد رهایی بخشید.
اگرچه حکومت پهلوی زمانی که از حضور مؤثر و درخشان امام خمینی (ره) در قلب ایرانیان باخبر شد تصمیم گرفت تا با تبعید کردن امام مانع ایجاد فرهنگ اسلامی در ایران و در نهایت شکست خود شود ولیکن با توجه به روحیه خداپرستی و اسلامی امام خمینی(ره) ، ایشان هرگز دست از مجاهدت برنداشتند و همواره بدنبال ایجاد و پیاده سازی آن چیزی بودند که خداوند متعال را خشنود سازد و مردم ایران را در آسایش و راحتی قرار دهد.
ایشان در دوران تبعید خود هرگز از هدایت مسلمانان دست نکشید، اسماعیل فردوسیپور که از یاران نزدیک امام در پاریس بود، در ضمن خاطرات خود میگوید: «بعضی روزها بیش از شش ساعت بهطورمستمر و پشتسرهم با ایران تماس میگرفتیم و مرتب پیامها و اعلامیههای امامخمینی را از پشت تلفن برای مخاطبان در تهران، قم، مشهد، تبریز، اصفهان، یزد و غیره و یا دیگر کشورها میخواندیم و آنان تکثیر و منتشر میکردند.» وی میافزاید: «تلفنهای شبانه را نیز ضبط میکردیم و فردای آن شب به اطلاع امام میرساندیم»
امام(ره) که هرگز اجازه نمی داد حکومت پهلوی بدون دلهره و نگرانی از نابود شدن خود سر بر بالین بگذارند با تلاش ها و از خود گذشتگی های خویش و با هدایت نیروهای مسلمان و انقلابی خود در نهایت موجب شد تا حکومت پهلوی پس از سپریکردن بیش از پنجاه وسه سال حاکمیت پرفرازونشیب و عبور از بحرانهای کوچک و بزرگ، سرانجام در بیستودوم بهمن 1357 بهطورکامل سقوط کند و با رهبری خویش بر ایران، سرسبزی و زیبایی را به ایران بیآورد و حکومتی را در ایران ایجاد کند که ملت ایران به آزادی برسند و روز به روز به لطف این حکومت در تمامی عرصه ها نقش آفرینی و پیشرفت کنند.
نظرات شما عزیزان: